ایزد بانوی آناهیتا
عنوان اصلی نوشته ایزد بانوی آناهیتا، “برداشتی آزاد از اسطوره آناهیتا” است. این مقاله توسط خانم زهره بزرگمهری نوشته شده است.
برداشتی آزاد از اسطوره آناهیتا
اسطوره ایزد بانوی آناهیتا، «ایزد بانوی آبهای آسمانی»، پیش از ظهور اُشو زرتشت پیامبر و گات ها در میان قبایل آریائی و هند و ایرانی پدید آمده بود. آناهیتای مزدایی در ایران زمین پس از اُشو زرتشت و در یشت ها – که پیروان او تدوین کرده اند – شکل و مفهومی متعالی به خود می گیرد. اوستای متقدم که شامل بخشی از باورهای قبل از زرتشت است نشان از ایزدانی چون میترا ، آناهیتا، ورثرغنه و غیره دارد و این باورها چنان عمیق و ژرف و تاریخی است که گرچه در کلام و پیام اُشو زرتشت یکسره فراموش می شوند اما در اندک زمانی پس از وخشور دوباره پدیدار می گردند.
در گات ها تنها اثری که امروزه آن را سروده های اُشو زرتشت و هم عصر او می دانیم هیچ نشانی از ایزد یا فره وشیان یا ارواح نیاکان نیست. دین زرتشت از توحید کامل برخوردار است و با وجود آن که قطعا زرتشت از وجود ایزدانی چون میترا، آناهیتا و غیره مطلع بوده، نه تنها آن ها را تأیید و تقویت نمی کند بلکه طرد همه را توصیه و ترویج می نماید.
نگاهی به نظریه های تاریخی
[پس از زرتشت در یشت ها – که بخش های قدیم آن پس از یسنای هفت بحری به زمان زرتشت نزدیکتر است- از میان امشاسپندان که به صورت ابدان خدا در آمده اند، میترا و ایزد بانوی آناهیتا چونان دو ایزد قدرتمند مورد ستایش قرار می گیرند.
لومل می نویسد: «در دربار هخامنشی یشت ها شکل گرفت و زرتشت در آن عصر چون یک حکیم الهی تلقی می شد که هزار سال قبل می زیسته است … در این زمان مغان هنوز آیین مغانی را فراگیر نکرده بودند ولی به چند ایزدی قدیم ایرانیان عمل می نمودند و برای آنکه جلب نظر کنند نام زرتشت را حفظ کرده و در زیر نام او دینی غیر از آنچه نظر پیامبر بود تبلیغ می کردند.»]
ایزد بانوها در فرهنگ ها
«ایزدبانوها» یا خدایان مؤنث تمدن های کهن تر از ایران مجموعه ای از سامان و بی سامانی اند. گاه چنان زمینی می شوند که هدفی جز ارضای غرایز حیوانی و توالد بی حد و حصر ندارند و گاه چنان خبیث و ددمنش اند که تنها با قربانی آرام می گیرند. مع الوصف در مواردی نیز منشاء خیرند و نهایتا مجموعه خصلت هایشان اعم از خوب یا بد در چندین «ایزد بانو» تقسیم می شود. ذکر چند مثال از این ایزد بانوها در تمدن های باستان تعریف بهتری از آن ها ارائه می دهد.
الف: ایزد بانوها در هند
1– «شیتالا» در اساطیر هند «ایزدبانوئی» است که به خاطر دوری جستن از آزار او را نیایش می کنند.«شيتالا» «ایزد بانوی» بیماری آبله است. او در اطراف روستاها سوار بر الاغ پرسه می زند و درجستجوی قربانیان خویش است.
2– «دا کینی» زنی خبیث است که از نوشیدن و خوردن خون و گوشت انسان لذت می برد.
3– «دوی یالهای دوی» «ایزد بانوی» بزرگ دارای نقشی پیچیده و قدرتمندترین «ایزد بانو»هاست. ویژگی این «ایزد بانو» ترکیبی از «ایزد بانوی» مادر پیش آریایی و همسر ویشنو می باشد که او دارای سرشت دوگانه ملایمت و تندخوئی است و این احتمالا به نقش دوره پیش آریائی این «ایزد بانو» در نقش مظهر و نماد حاصلخیزی ، باروری و نیز قربانی کننده موجودات زنده باز می گردد.
ب: ایزد بانوها در مصر
1– «حتحور» در هیئت ماده گاو و «ایزد بانوئی» که گاه او را آفریننده جهان می پنداشتند. «حتحور» دختر «نوت» و «رع» است حتحور «ایزد بانوی» شادمانی و نماد مادری زنان است «حتحور» در برخی از نقش ها تشنه خون انسانهاست.
2– «سخمت» شیر سر با چشم «رع» «ایزد بانوی» سوزاننده، نیروی ویرانگر خورشید و پاسدار نظم الهي.
3– «ایزیس» «ایزد بانوی» جادوگر و ساحرهای بزرگ که قدرت را از «رع» دزدید.
ج : ایزد بانوها در يونان
1– «آفرودیته» الهه عشق، او به جز زیبائیش صفت مشخصه ای ندارد. او با هفالیتوس خدای آتش و آهنگری ازدواج کرد، اما دلباخته «ارس» خدای جنگ شد و پس از رسوائی های بسیار اخلاقی عاقبت او و «ارس» در بدنامی گریختند. ارس به تراس رفت و «آفرودیته» به پناهگاه خود در قبرس گریخت و دوباره با کمک سه الهه چنان دلربا شد که چشم ها را خیره می کرد.
2- «آرتمیس» آرتمیس را از آغاز با آپولن مربوط می دانستند. آرتمیس ایزد بانوی نورماه قلمداد می شد. ضمنا او لقب آپولوسا یعنی بانوی نابودگر داشت. او می خواست همراه تیر پرواز کند و با نیزه هایش بر زندگان ضربت بزند و گله ها را به بیماری مرگبار در افکنده و نابود کند. او همچون آپولون ایزد مرگ نابهنگام بود. هر چند معمولا نابودگر زنان به شمار می رفت. در عین حال برای آنانی که او را بزرگ می داشتند کامیابی به ارمغان می آورد.
د – ایزد بانوها در ایران
«ایزد بانوی آناهیتا»
اولین بار نام ایزد بانوی آناهیتا در دوران هخامنشی در هزاره اول پیش از میلاد مطرح می شود. اگرچه در دوره هخامنشی سده هایی از ظهور اُشو زرتشت گذشته است و آنچه مغان مادی و پارسی ترویج می کنند با اصول یکتاپرستی زرتشت مغایرت تام دارد مع الوصف تأثیر عمیق تفکر اوستائی به نوعی دیگر در اندیشه ها جاری است و همین تأثيرات است که اسطوره ای چون آناهیتا را با اساطیر سایر تمدن ها بسیار متفاوت می کند.
ایزد بانوی آناهیتا در اوستا آردوی سور آناهیت است ardavi- sura – anahit
«آناهیت» به معنی پاکی و بی نقصی (آهیت به معنی نقص و عیب و آن از ادات نفی است) «اردوی» از آرد (ared) به معنی برآمدن و بالیدن و ardavi نام مؤنث رودخانه ای اساطیری می باشد. Soura نیز به معنای قوی و توانمند است. بنابر این ardavi sura anahit در مجموع به نماد بالندگی و پاکی و توانمندی تفسیر می شود.
گوهر وجودی و ویژگی ها
ایزد بانوی آناهیتا مظهر نور است. نخستین نور صادر شده از قلمرو سراسر نورانی اورمزد و در هیئتی از موجودات نوری بی شمار، اما با کالبدی انسانی. مظهر پاکی و خرمی و شادمانی است و به چهر دوشیزهای زیبا و با معیارهای زیبایی شناسی زمینی. گوهری درخشان به سینه آویخته است به نشانه پاکی و شکوه و آراستگی زنانه. بافت های از نیلوفرهای آبی بر سر دارد به نشانه پاکی و زلالی آب ها. پیش از این که او روانه زمین شود، فرشته ای می آید که آمدنش را نوید دهد. او از پس اردیبهشت و وهومن و سوشیانس می آید. او در زمین و در طبیعت و نهاد آدمیان هم حضور ابدی دارد. او برای برگزاری مناسک و آداب و درخواست وصل زرتشت به او به ایران ویچ (مرکز زمین فرود می آید (یشت پنجم).
ایزد بانوی آناهیتا و سوشیانس دو نیروی همستار [؟] در فرزان زرتشت اند. ایزد بانوی آناهیتا نیروی سرشتی انسانهاست در کار بالندگی و آبادانی و سازندگی و یاری دهنده آنها در کار بهره مندی از طبیعت .
آناهیتا در یسنا
[اردیبهشت می آید:
و با آمدنش اردویسور آناهیتای پاک هم می آید.
از فراز آسمان ها
سوار بر گردونه سپید که چهار اسب همانند آن را به سوی زمین می کشانند
واردویسور آناهیتا
به چهر دوشیزهای زیبا،
با دیدگانی و چهری دل آرا و اندامی زیبا
با گوهری درخشان آویزه سینه و نیمتاجی از نیلوفر آبی بر سر،
سوشیانس خواهد آمد
و با آمدنش اردویسور آناهیتا نیز خواهد آمد
و اردویسور آناهیتا،
کشتزارهای گسترده ما را خرم،
خان و مان ما را آباد،
این تن ما را درست،
روان ما را آرام،
و دل ما را شاد خواهد کرد.]
اردویسور آناهیتای در اوستای متأخر «متعال»، «اعظم»، «معصوم»، «فرشته آبهای آسمانی» و نخستین فرشته ای است که از نور خداوندی صادر شده است. اورمزد در ایران ویچ – مرکز زمین – آداب و مناسک را به احترام ایزد بانوی آناهیتا برگزار می کند و از او می خواهد که زرتشت به وی واصل شود و پیامبری وفادار باشد (یشت پنجم بند ۱۷). و زرتشت نیز از نخستین فرشته ای که از نورالانوار جدا شده است، می خواهد که رهبر و راهنمای ویشتاسب شاه باشد (یشت پنجم).
واقعه های مهم در ایران ویچ رخ می دهد. اورمزد از جایگاه خدایی به مرتبه ای از مراتب جهان هستی هبوط می کند و از فرشته ای که گوئی به مقتضای ساختار هستی از نور بی کرانه خداوندی جدا شده است می خواهد که از نفس عظمت و معصومیت خود در زرتشت بدمد تا به شایستگی پیامبری وفادار برسد و به ارشاد آدمیان بپردازد.
تاویل اسلامی
اهل معنا و تأويل شیعی مذهب ایرانی در مورد ایزد بانوی آناهیتا می گویند: با وقوف یک بعدی از تاریخ و جغرافیای زمین نمی توان به درک هبوط خداوند در ایران ویچ و برگزاری مناسک و آداب برای ایزد بانوی آناهیتا که مخلوق اوست پی برد. ایران ویچ نه در خوارزم است و نه در شمال غربی ایران و نه در «ری» بلکه در مرکز عالم قرار دارد. به این عالم جهان تصاویر مثالی است یا مكان صور الستي (صور ازلی) – در آنجاست که امر ظاهر، غیبی می شود و امر غیبی، ظهور می یابد مرکز عالم، مرکز تجلی مقدسات است، مرکز تجلی قدسی در نفس است نه در شیئی.
سهروردی ۔ شیخ اشراق- مرتبت «مهین فرشته» مؤنث یعنی سپنته ارمئیتی را چنین ذکر می کند: او در مرکز عالم قرار دارد و فرشتگان زمین چونان صور فلکی بر گرد او نظام یافته اند. پس از نخستین نور، نور قاهر (نورالانوار)، نخستین «مهین فرشته» از نور قاهر صادر می شود و هیئتی است از موجودات نوری بی شمار، انوار معقوله، پاک و بدون تعلق و وابستگی با هر جسم مادی. «مهین فرشته» به یاری فرشتگان زمین، مشیت قلمروهای طبیعی را به عهده دارد. از این قلمروها، زمین برتر است زیرا که فرشته زمین «سپنته آرمئیتی» بر آن ناظر است و زمین قائم بر هستی نورانی اوست.
تأنيث فرشته زمین از آن است که او در خود می پذیرد و بذر حیات انسانی را بارور می کند. سوفیا یا سپنتا آرمیتی نفس عالم خلقت، نفس هر مخلوق، یعنی آن بخش تشکیل دهنده وجود بشری است که در ادراک تخیلی به صورت مؤنث جلوه می کند. یعنی مادر، مادر زمین و موجودات زمینی. این مادر، نیالوده و معصوم، در عالم ملکوت به منزله دختر و روح اورمزد و در جهان خاکی کدبانو و سامانده قلمرو آدمیان است.
جلوه در بناها و اماکن
- 1. معابدی که به نام ایزد بانوی آناهیتا خوانده می شوند و شامل کالبدی فخیم و جسیم اند و عملکرد آن ها منحصرا مربوط به نیایش این الهه است. مثل معبد منسوب به ایزد بانوی آناهیتا در بیشابور و معبد منسوب به ایزد بانوی آناهیتا در کنگاور.
- 2. اماکن و بناهایی که برای حفاظت، برکت و ماندگاریشان نام دختر بر آن نهاده اند، یا بعد از قرون نام دختر گرفته اند. مثل کهن دژها که به نام قلعه دختر مشهورند و در مکانهای استراتژیکی و دفاعی بنا شده اند.
- 3. پل های دختر که در مسیر راه های مهم ایجاد شده اند. که بزرگ ترین و مهمترین آنها که می شناسیم پل دختر لرستان است.
- 4. سر آب هایی که در مجموعه نقوش برجسته شان نقش از ایزد بانوی آناهیتا دارند مثل طاق بستان که ایزد بانوی آناهیتا با الهام تصویری که پشت ها از او ترسیم کرده است، ساخته و پرداخته شده است.
- 5. برخی از نیایشگاه های زرتشتیان کنونی که به نام «پیر بانو» خوانده می شوند. این گونه نیایشگاه ها منسوب به دختر یزدگرد سوم یعنی شهربانوست و چون «شهربانو» یکی از ویژگی های ایزد بانوی آناهیتاست می توان اینگونه نیایشگاه ها را به «ایزد بانو» آناهیتا نسبت داد. مثل پیر سبز، پیر نارکی، پارس بانو، پیر هریشت، پیر بلسگر (balasger) و …
- 6. برخی از زیارتگاه های مسلمانان که به شهربانو دختر یزدگرد سوم منسوبند از جمله بی بی شهربانو و بی بی زبیده در نزدیکی شهر ری.
الهه مادر
الهه مادر و ایزد بانوی آناهیتا در تصویر انسان دوره کهن سنگی که با ابزار کار پیچیده و زبان توصیفی آشنایی چندانی نداشت به بروز و شکل بندی امکانات درونی اش دست نمی یافت. پندار از زمین و کائنات و نیروهای گرداننده آن در دوره ای به قالب تنگ توصیف در آمد که زبان، مهمترین امکان ازلی ابدی انسان، به بیان الگوهای ذهنی توانایی یافت و به صورت ابزار ارتباط جمعی در آمد و به عنوان ابزار کاری پیشرفته، به شکل دادن الگوهای پنداری از طبیعت و کائنات، پرداخت.
بتها و پیکره های نمادین، بیش از اینکه لفظ هنر بر آنها صادق باشد، نماینده باورهای ابتدایی انسان از صورت های فعالی بود که در ذات طبیعت و انسان وجود داشت یا همزاد و همتای آنها به شمار می آمد صورت بندی دقیق تر پندار انسان از جهان و نیروهای پنهانیش، الگوهای ذهنی را شکیل تر و زبان توصیف را غنی تر و هنر پرداخت حجم ها و نقش های نمادین را کاملتر کرد. سیر ساخت و پرداخت مظاهر زمینی و افلاکی، نشان از این دارد که الگو پذیری پندارهای ذهنی همراه با استفاده از زبان توصیف در ساخت این الگوها، در تکامل نسبی بوده اند.
نخستین الهه های مادر که گفته اند در دوره نوسنگی و در عرصه فرهنگ ها یا شبه فرهنگ های تمدن های مختلف پدید آمدند، حاصل پندار مشترک انسان از ضرورت طبیعی زایش و بالندگی بود. و شاید هم که نماد نیروی مرموزی بود که به دفع شر از مادر و نوزاد می پرداخت.
عدم دگرگونی های الهه مادر
صور و عملکرد الهه مادر در طی هزاره ها، از تمدن کهن ایلامی تا هزاره سوم (ق م) دگرگونی بنیادی نپذیرفت، شاید از این روی که :
- صورت و کیفیت زایش و باور به نمادهای تجسمی که به دفع شر موجودات موذی و پنهان از مادر و نوزاد، قادر بودند، تغییر بنیادی نکرد.
- پندار از ناگزیری زایش از همان تمدن کهن ایلامی، الگوی اصلی خود را پذیرفته و به بیان توصیفی درآمده بود.
اگر چه تندیس ها و نقش های الهه مادر در طی زمان با کامل تر شدن ابزار کار به صورت بهتر پرداخته و آراسته شد، اما حالات و وضعیت آنها تن به دگرگونی بنیادی نداد. حتی در هنر پیشرفته لرستان – سکائی نیز الهه مادر از الگوهای دیرینه مایه برداشته بود. ممکن است که به باور باستانشناسان و نویسندگان تاریخ هنر، الهه مادر در تمدن و فرهنگ ودائی هندو اوستائی ایران به «اردویسور آناهیتا» تبدیل شده باشد. اما ایزد بانوی آناهیتا ی ایرانی نخستین «ایزد بانوی» جدا شده از فضای بیکرانه نورانی اهورامزدا – خصلت ایزدی داشت که نه زاده می شد و نه می زایید.
الگوی شکل پذیرفته او در تمدن ایرانی با الگوهای ذهنی و عینی الهه مادر، به کلی متفاوت بود. در گستره پیکر او که به وسعت آبهای آسمانی و زمینی و عرصه جهان خاکی بود چیزی حلول نمی کرد. او نه مادر بود و نه کدبانو – او نور بود و متشکل از انوار بی شمار الهی. ورجاوندان زمینی به او واصل می شدند تا شایستگی ورجاوندی یابند. اُشو زرتشت نیز به او واصل شد که به جرگه رسولان بپیوندد (یشت هشتم). او باکره بود، نه به مفهوم بکارت زمینیان، بلکه به مفهوم رمزی ناگشودنی، با عصمتی که بر انوار الهی بار است. آناهیتا فرشته است. فرشتگان مزدایی، تکثری از انوار بی شکل اهورائی اند و لاجرم بی شکل.
منشا
با این وصف ایزد بانوی آناهیتا، فرشته و برآمده از بطن نور، چگونه شکل پذیرفت؟ صورت و پیکر او که در یشت ها به زیبنده ترین شکل توصیف شده است از کجا الگوبرداری شده بود؟ چرا از دیگر یاران بلافصل اهورامزدا تصویری به دست نداده اند؟
به گمان ما، انسان ایرانی که خود را بیش از پیش بازیافته بود و با مفاهیم الهی – انسانی پیام زرتشت و دیگر رسولان مشرق زمین – در هزاره اول پیش از میلاد – بیشتر آشنا شده بود، از میان ایزدان آریایی، ایزدی را برگزید و تجسم و عینیت بخشید که با زمین و سرنوشت زمینی انسانی، در رابطه تنگاتنگ بود که بدون پشتیبانی او، نه زمین به خوبی بارور می شد و نه زندگی این جهانی به نیکی سامان می گرفت. گزینش و توصیف و تصویر ایزد بانوی آناهیتا طبیعی تر از آن می نمود که به برنامه ای از پیش تدارک دیده شده با جهت گیری های آئینی نیاز باشد. او در هیأت ابر انسان، هم بر نزول موهبت های آسمانی بر زمین نظارت می کرد، هم آیتی از آبادانی بود و هم جلال و شکوه جهانداران پارسا و نیک اندیش را پاسدار بود.
فروهر همتای ازلی یا همزاد انسان
صورتی دیگر که در ایران دوره هخامنشی به شکل و مفهومی متفاوت از الگوی کهن خود در تمدن های فرو خفته، عینیت یافت صورت تمثیلی یا فروهر بود بر پیشانی سردر شرقی کاخ تخت جمشید. فروهر (Farvahr) نه فرشته بود و نه ایزد و نه شکل پذیر. بلکه همتای ازلی یا همزاد انسان پنداشته می شد.
فروهر ذره ای از هستی بیکران پروردگار است که برای راهنمایی روان آدمی به تن در آمده و پس از مرگ آدمی با همان پاکی و خلوص به اصل خود می پیوندد. و به نظر می رسد که پرداخت تصویر فروهر با گرته برداری از صورت و پیکر انسانی با مفهوم نمادین ممکن نبود. فروهر سیال تر و پنهان تر از آن تصور می شد که در قالب انسانی فانی بگنجد، ترکیبی از صورت انسان و نماد پرواز و حلقه قدرت زمینی – الهی و نشانی از پارسائی (با یاری گرفتن از الگوی تصویرش در تمدن های کهن) بهترین و رساترین ترکیبی بود که در ذهن انسان تداعی می شد.
به گمان ما نماد فروهر مزدائی از این روی بر تارک کاخ داریوش نقش بسته که استواری ابدی، شکوه و جلال و سروری انسان پارسا و دادگر و آبادگر را نوید دهد و باز به گمان ما، اگر اصول سه گانه اُشو زرتشت (اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک) مفهوم نمی شد و عرصه عملکرد پیدا نمی کرد جایی شایسته در تخت جمشید نمی یافت.
ادبیات مزدایی
تصویر ایزد بانوی آناهیتا در ادبیات مزدایی که وجوه انسانی، آزاد منشی، زیبایی، معصومیت و نیرومندی ایزدیش به کمال صور ذهنی رسیده است به هیچ یک از «ایزد بانوهای» تمدن های کهن ایرانی، شبیه نبود. به راستی این تفاوت تاریخی – ذهنی از کی و از کجا پدید آمد و در کدام فرهنگ متعالی و رو به فزایندگی پرورده شد؟ ما نمی دانیم و باستان شناسان و مورخان هنر باستانی هم به این امر نپرداخته اند که آناهیتا در شرایط و امکانات فرهنگی کدام دوره تاریخی می توانست توصیف و تصویر شود؟ چرا باور نکنیم که توصیف و تصویر کمال پذیرفته آناهیتا جز در طیف فرهنگ و تمدنی نوخاسته و رو به بالندگی فزاینده امکان بروز نمی یافت؟ اما این تمدن که امکان بالندگی یافته بود به ناگهان پدید آمد یا وارث تمدن های کهن غیر ایرانی بود؟
باستان شناسان بنام و از جمله برجسته ترینشان [!] گیرشمن باور دارد که تمدن و هنر هخامنشی وارث تمدن های کهن بود. اما او و پیروانش معترفند که تمدن و هنر ایرانی شکلی و محتوایی و پیامی دیگر داشت. و نگفته اند که از تمدن های کهن زوال یافته و در خود فرو مرده، کدام عناصر زنده و بالنده شان به ارث رسیده و ترکیب این عناصر چگونه صورت پذیرفت تا تمدنی بزرگ و فرهنگی پویا پدید آمد.
تجلی الگوی آئینی و زیستی ایرانی
به گمان ما – که ادعایی در پشت آن نهفته نیست- طرح ایران ویج شکوهمند و آزادگانی که نه تنها در قلمرو مدنی آن بلکه در جهان نوشکفته آن روزگار نیز، مبشر آزادگی سرشت انسان بودند. در تفکر و هدف های اوستا و يشت ها و آیین های مزدایی نهفته بود مانند: شیوه جهانداری، ضرورت اتحاد در سایه پاکدینی مزدایی، لزوم بهزیستی و پاکیزگی و کار و کوشش و همچنین قابلیت تلفیق بزرگی و سروری با مدارا و مردمداری و پارسائی که از ایمان به عملی بودن اندیشه و گفتار و کردار نیک برمی خاست. و نیز اراده معطوف به قدرت در راستای رستگاری.
به نظر می رسد که هنر سترگ کورش و یارانش و داریوش و خردمندان در رکابش، سامان بخشیدن و به دایرۂ عمل در آوردن آیه های معطوف به انسان و آئین های دنیوی مزدایی بود. اگر این فرض به واقعیت تاریخی کنش های نفوذی آئین آریایی و واکنش های عملی دوره هخامنشی نزدیک باشد، بلا تردید توصیف و تصویر به غایت کمال یافته اردو یسور آناهیتا در عرصه فرهنگ فزاینده و فرایند زندگی و اندیشه رو به کمال، در همین دوره پدید آمد. دوره ای که زیبایی، شکوهمندی و شادمانی و سرفرازی از دایره تفکر مزدایی به حیطه زندگی ایرانی وارد شد. و الگوی آئینی و زیستی آن دست کم هزار سال دوام آورد و هنوز هم در پنهانی ترین زاویه ذهن ایرانی جایی دارد.
مطالب بیشتر:
موهنجودارو : شهری باستانی دره رود سند پاکستان
من که چیزی نفهمیدم …گمشده ام راهنوز نیافته ام
انیمیشن آنوناکی ها کمکت میکنه…
زروان خدای زمان=اهورامزدا(صاحب خرد) & اهریمن(خدای دیو و پلیدی)
پیکر ما به دست ایزدان ساخته شده ولی دلیل اصلی وجود و روح ما از خالق یکتاست که حتی ایزدان اون رو میپرستن…