هنر اکد در غرب ایران
هنر اکد در غرب ایران در ارتباط با سلسله اکد بین النهرین است. سلسله نیرومند اکد (Akkad) در حدود سال 2370 پیش از میلاد حکومت های ایالتی بین النهرین را از میان برداشت و فرمانروایی خود را به غرب ایران، به ویژه جنوب غرب، یعنی ایلام، با پایتخت آن شهر شوش، گسترش داد. احتمال دارد که شوش یک مرکز تجارتی برای برخی از مواد خام ایرانی مانند: فلزات، سنگ و چوب که در بین النهرین مورد نیاز بوده است گردیده باشد. لشگرکشی های اکدی ها و فرمانروایان بعدی بین النهرین احتمالا برای مطمئن ساختن ادامه سرا زیر شدن این مواد و مهمتر از آن حفظ کنترل ایلامی های تاراجگر مناطق مرتفع که همیشه مشتاق یورش به شهرهای بین النهرین بودند انجام می گرفت، يورش به شهرهایی که از راه صنعت و تجارت ثروتمند شده بودند.
به نظر می رسد در ایلام مردم چنان سرزمین های مرتفعی که شهرهای آن ها به طريقه زندگی نیمه چادرنشینی اداره می شدند، و شهرنشینان شوش و نیز مراکز دیگری که در نوع زندگی شهرنشینی گسترش یافته در بین النهرین سهیم بودند، یک نوع دولت متحده ای را تشکیل داده بودند.
نقش برجسته ناراسمين
هيح اثر تاریخی بزرگی از هنر اکد در غرب ایران شناخته نشده است، مگر یک نقش برجسته از شاه ناراسمين (Naramsin 2291- 2255 ق.م) نزدیکی دربند غار در کردستان جنوبی در عراق. این اثر شاید کمی بعد در نقش برجسته سرپل نزدیک کرمانشاه که در کوه های کردستان در قسمت های مرزی ایران قرار دارد، تأثیر کرده باشد. در یکی از این نقش برجسته ها شاه آنوبانینی (Anubanini) از قبایل لولوبی (Lullubi) -که کتیبه های اکدی سرزمین آن ها را در شمال ایلامی ها ذکر کرده اند- پیروزی خویش را با کمک الهه اینانا بر دشمنانش به نمایش در آورده است. اینانا یک حلقه را، که در تصویر شناسی بین النهرین نماد نیروی الهی می باشد، به طرف پادشاه گرفته است.
برتری خدای زن در هنر اکد
اهمیت نقش اینانا در هنر اکد در غرب ایران در این نقش برجسته با اهمیت مقام الهه پینیکر (Pinikir) در پانتئون ایلام برابر است. در معاهده ای که نارامسین با پادشاه سرزمین اوان بست (سرزمینی که آن هم احتمالا در شمال ایلام، اما به مقدار قابل ملاحظه ای در قسمت های جنوبی تر قبایل لولوبی واقع شده است)، استمداد از الهه بزرگ پینیکر مقدم بر شمارش سی و پنج خدای دیگر از پانتئون ایلامی است که به عنوان شاهد احضار شده اند.
کتیبه لوحه گلی چنین آغاز می گردد:
«گوش فرا دار الهه پینیکر … و شما خدایان خوب بهشت.»
برتری خدای زن بعدها در مذهب رسمی ایلام از بین می رود. اما وجود تعداد زیادی مجسمه های کوچک زن در تمام لایه های حفاری در شوش ادامه اهمیت این الهه را تا اواسط هزاره اول پیش از میلاد از نظر احترام همگانی مدلل می سازد. تجديد احترام برای یک الهه زن در سطح رسمی را ممکن است برای بار دیگر در تفوق یافتن آناهیتای پارسی از اواخر دوران هخامنشی تا زمان ساسانیان مشاهده کرد. در آن زمان شاید نقش برجسته آنوبانینی یکی از منابع متعدد الهام برای حجاری بر روی تخته سنگ هایی بوده است که شاهی یافتن پادشاهان ساسانی را به وسیله حامیان ربانی نشان می دهند.
کلاه رهبر دست بسته دشمنان آنوبانینی بسیار جالب توجه است. وی تاجی از پر به سر دارد، درست مانند آن هایی که در بعضی از اشیاء مفرغی لرستان با نقش راپوسه (Repoussé) متعلق به اوایل هزاره اول پیش از میلاد به دست آمده اند.
مهرهای استوانه ای
در شوش کارهای هنری که در ارتباط با هنر اکد در غرب ایران می رسد به جز مهرهای استوانه ای تعداد کمی از اشیاء دیگر را نیز دربر می گیرد. این کارهای هنری به طور چنان نزدیکی با نمونه های بین النهرینی مشابه هستند که به سختی می توان آن ها را از یکدیگر تمیز داد. با وجود این، یک مهر استوانه ای از منشاء ناشناخته در مجموعه محسن فروغی، که می توان آن را زمره ی هنر اکد در غرب ایران تاريخ گذاری کرد، چنان سبک و موضوع غير معمولی و احتمالا به طور مشخصی ایرانی را نشان می دهد که در جزئیات شرح داده می شود.
مهر استوانه ای مجموعه محسن فروغی
در این نمونه هنر اکد در غرب ایران، گویا نقش اصلی صحنه زنی است که مارهایی از شانه های وی خارج شده و سر گاو نری بر بالای سر دارد. احتمال می رود که این یک الهه باشد. در برابر او یک پیشخدمت با دو شیئ مثلثی در دو سوی خود که شاید ظرف های کوچک باشند، زانو زده است. در بالای سر الهه عقابی ظاهر شده است که بر روی یکی از بال هایش سر یک انسان قرار دارد، که شاید نقشی از اتانا (Etana) باشد (در باره آن در پایین بحث شده است). این عقاب رو در روی ماری است که در زیر آن یک آلت موسیقی قرار دارد. دو خط مواج و شاید مارهایی که سرهای آن ها نشان داده نشده است، ترکیبی از طرح های کنجکاوانه ای را از صحنه جدا می کنند. این طرح ها عبارتنداز:
- قسمت بریده شده و سر بالا سر پایین عقب یک گاو یا گاو نر،
- در زیر آن نیم تنه بی سر و دست زنی که بر روی چارپا یه ای با پایه های به شکل پاهای گاو قرار گرفته است.
- در زیر چار پایه قسمت جلوی گاو یا گاو نر ظاهر می شود.
- در قسمت راست و بالای این ترکیب فوق العاده زنی روی دو زانو نشسته است که به الهه بر تخت نشسته در قسمت دیگر مهر شبیه می باشد و به نظر می رسد این نقش به جای آنکه دو خزنده از شانه هایش ظاهر شود، صرفا ماری را بدست گرفته است.
- در زیر نقش این زن چهار پایه ای است که به وسیله خطوط عمود و مایل مشخص شده است.
- در کنار صحنه محدود با دو خط مواج دو پرنده کوچک بر زمین نشسته اند.
تفسیری بر مهر استوانه ای مجموعه محسن فروغی
یک تعبیر بسیار ضعیف از این صحنه را شاید بشود بر اساس اسطوره بين النهرینی سلطان چوپان اتانا پیشنهاد کرد که بر پشت عقابی به بهشت پرواز کرد تا گیاه تولد را برای همسرش فراهم کند. تعداد زیادی از مهرهای استوانه ای مربوط به هنر اکد در غرب ایران مردی را بر پشت عقابی نشان می دهند که به عنوان پرواز اتانا تعبیر شده است. عقابی که در مهر استوانه ای ما سر یک انسان را بر روی بال خود دارد. ممکن است ارائه این موتیف در یک شیوه تجریدی باشد. تطبيق عقاب با مار امکان دارد مسئله همه جا متداول دشمنی میان عقاب و مار باشد.
تاثیر اسطوره اتانا در مهر استوانه ای مجموعه محسن فروغی
در مقدمه اسطوره اتانا عقاب بچه مار را می بلعد و مار بنا بر راهنمایی شاماش خدای خورشید برای حمله به عقاب در لاشه یک گاو نر پنهان می شود. هنگامی که عقاب برای خوردن از لاشه به درون آن می رود، مار انتقام خود را می گیرد. انسان متحیر می شود که آیا حادثه اخیر در مهر استوانه ای مربوط به هنر اکد در غرب ایران یعنی در صحنه تنه بی سر و دست زنی که میان دو نیمه یک گاو یا گاو نر جای گرفته عرضه شده است يانه. درحالی که مار اسطوره بين النهرینی نر است، در شرح ایرانی آن از نقطه نظر برتری اوليه خدایان زن که در بالا گفته شد، امکان دارد که وی در نقش یک مار ماده در آمده باشد.
دلیل تصویری برای وجود یک خدای بزرگ حاصلخیزی که با مارها و جریان آب ها وابستگی دارد به وسیله ظرف سنگی صابونی متعلق به دوران آغاز تاریخی با سلسله های قدیم از خفاجه ارائه شده است. ممکن است موضوع چنین خدای ماری از منشاء ایرانی برای اسطوره بین النهرینی گلچین شده باشد تا موافق سليقه افسانه پردازان بین النهرینی واقع شود. به هر صورت اصل مفهوم بلند مرتبه چنین خدایی مربوط به هنر اکد در غرب ایران، ممکن است در ارائه این الهه بر تخت نشسته در استوانه ما منعکس شده باشد.
امپراتوری اکد به مقدار زیادی در نتیجه فشار دسته های قبایل در مرزهای امپراتوری در حدود سال ۲۲۳۰ پیش از میلاد به پایان آمد. گوتی (Guti) های بربری که از کوه های زاگرس به درون دشت بين النهرین سرازیر شدند سقوط نهایی این سلسله را باعث گردیدند. در همان زمان به نظر می رسد که شوش و احتمالا قبایل منسوب به آن ها یک یورش مشابه ویران کننده را آزمودند.
مهرهای استوانه ای دوران گوتی
یک دسته از مهر های استوانه ای متاثر از هنر اکد در غرب ایران با نقوش ساده شده و تکراری ممکن است به گوتی ها وابسته باشد. مهرهایی از این نوع از شوش بدست آمده است که از کاشی لعابدار ساخته شده و یک نقش اصلی را نشان می دهند. این نقش موجودی است با یک یا چند جفت شاخ که مانند غده هایی از سرش بیرون آمده اند و معمولا در حالی که یک جانور شاخ دار دو سر را به دست گرفته است دومین جانور شاخ دار را تهدید می کند. این طرح ها امکان دارد از دسته ای از مهرهای استوانه ای بین النهرینی گرفته شده باشند که بر آن ها یک ردیف از پهلوانان مبارزه دیوها و جانوران حکاکی شده اند.
امکان دارد کار انتقال گلچینی از موضوع های بین النهرینی به صنعتگران دوره های بعدی ایرانی را چنان دسته هایی از اشیاء که به نظر می رسد رسوم بين النهرینی در آن ها باقی مانده اند انجام داده باشند. بدین طریق ممکن است پاره ای از مسایل تصویرنگاری مفرغ جدیدتر لرستان که از میان جانوران یک نقش شاخ دار ترجیح داده شده است، تعبیر گردد. در ضمن امکان دارد که نقش جانور شاخ دار برای ساکنان کوه های لرستان بیش از یک موضوع قراردادی خوشایندی بوده است، و مفهوم سلطان جانوران یعنی یک دیو با شاخ های جانور، که نخست در مهرهای مسطح پیش از تاریخ ایران بدست آمده بود، در این منطقه حفظ شده است.
گسترش نفوذ هنر اکد در غرب ایران و عدم نفوذ در شمال شرق ایران
توزيع مهرهای استوانه ای با مضمون هنر اکد در غرب ایران، گسترش نفوذ بین النهرین و ایلام را در ایران مشخص می نماید. فقدان این نفوذ در شمال شرق یعنی در تورنگ تپه و تپه حصار با این حقیقت نشان داده شده است که تعداد بسیار کمی مهر استوانه ای در حصار پیدا شد و در تورنگ تپه اصلا به دست نیامده است.
پیکره گلی تورنگ تپه
حفريات قدیمی تر در تورنگ تپه چندین پیکره گلی به بار آورد. گیراترین آن ها که به رنگ خاکستری تیره است، در این جا در یک طراحی عرضه شده است. مقایسه این پیکره با ونوس تپه سراب، که چندین هزار سال پیش ساخته شده است جالب توجه می باشد. در هر دو پیکره ویژگی های زنانه به طور عظیمی تاکید شده اند، هر چند که در نمونه بدست آمده از تورنگ تپه نسبت ها طبیعی تر هستند. گذشته از آن، تضاد فاحشی میان پیکره قدیمی تر که به طور سنگینی بر زمین نشسته است -گویا به زمین چسبیده است- و پیکره بدست آمده از تورنگ تپه، که در برابر بیننده با دست های گسترده و بال مانند سر پا ایستاده است، وجود دارد.
بنا بر این علی رغم نسبت های بزرگ، این پیکره سبک و والا مقام به نظر می رسد. این تأثیر که به وسیله یک تاج و مقدار زیادی گردنبند زیادتر شده است، پیشنهاد می کند که این پیکره کوچک الهه ای را معرفی می نماید. این حقیقت که پیکره فوق در یک گور در کنار بازوی اسکلتی بدست آمده است با چنین تعبیری مغایرت نخواهد داشت.
ابهامات در در لایه ای حصار IIIB – C
در زمینه کلی که پیکره گلی تورنگ تپه بدست آمد و رنگ خاکستری اش، آن را با لایه هایی از حصار مربوط می سازد که از نظر طبقه بندی حصار IIIB – C نامیده شده و بایستی به اواخر هزاره سوم و اوایل هزاره دوم پیش از میلاد تاریخ گذاری شود. این لایه ها در حصار به طور چنان غیرمعمولی طبقه بندی شده اند که پاره ای از مشکلات بزرگ باستان شناسی و تاریخ ایران را در بردارد.
این مشکلات که عبارتند از:
- منشاء ثروت فلز؛
- شناخت فن فلز کاری و ابزار فلزی جامعه مستقر در تپه حصار؛
- منشاء سفال خاکستری، که اغلب طرحی شده و داغدار هستند.
مسایل بیشتر مربوط است به رابطه میان سفال قدیم حصار، تورنگ تپه و جاهای دیگر در این منطقه شرقی از ایران و تمدن های جدیدتر سفال خاکستری غرب ایران. به هرحال، مهمترین و مشکل ترین مسئله ای که با این سفال بستگی دارد مربوط به شناسایی سازندگان آن است.
فرضیه ارتباط سفال خاکستری با هندو اروپایی
جدیدترین فرضیه ای که پیش کشیده شده است، در نظر گرفتن احتمالی است که سفال خاکستری، سفال مورد پسند هندو اروپایی ها در ایران بوده و توزیع آن پیشرفت آن ها را در آن سرزمین مشخص می سازد. از فلز غنی بدست آمده از حصار ما در اینجا تنها طرحی از سر یک میش کوهی را ارائه می کنیم. یکی از پنج سری که از ورقه طلا ساخته شده است تا بر روی نوعی پارچه دوخته شوند. این اشیاء گرانبها قسمتی از گنجینه ای بودند که در آخر دوران حصار III مدفون گردیدند. شاید اندکی پیش از آن منطقه فوق مورد حمله واقع گردیده و به وسيله آتش به ویرانی کشیده شده بود.
شاخ های قوس دار نیرومند و چشم هایی که از درون سر به خارج خیره شده اند، برای این شیئ اهمیتی بیش از جنبه تزیینی پیشنهاد می کنند. شخص مایل است بداند آیا میان ارائه مکرر میش کوهی و بز کوهی از یک سو و پیکره های زن از سوی دیگر هیچ رابطه ای وجود داشته است یا نه. آیا هنر اکد در غرب ایران در شرق نیز رواج داشته است؟
نظریه کارل جتمار در مورد رسوم شمال غرب هندوستان
به طور تجربی در این جا پیشنهاد می کنیم که توجه خود را بر پاره ای از رسوم و مفاهیمی متمرکز کنید که کارل جتمار (Karl Jettmar) توانست در دهکده های دردستان، واقع در شمال غرب هندوستان مشاهده نماید، جایی که سه رشته بلندترین کوه های آسیا یکدیگر را ملاقات می کنند. هندو کش، هیمالیا و کاراکورام (Karakoram)، بیشتر این منطقه به وسيله هندو آریایی ها یا هندو ایرانی ها مسکونی شده است. در دره های دور افتاده این منطقه آداب و رسوم مذهبی کهن بدون مواجه شدن با محمد ی های متعصب (مسلمانان) که چنین رسومی را در کافرستان در همسایگی آن ها از بین برده بودند، خود را تثبیت کرد.
امروزه در کافرستان تنها کنده کاری بر روی چوب، رسوم کهن را به طور مشابهی ظاهر ساخته و آن را مصرانه حفظ کرده است. جالب توجه ترین رسم در دردستان مربوط به آیین مذهبی الهه ای است به نام مورکوم (Murkuma) که به وسيله تمام زن های دره ی هاراموش (Haramosh) پرتسش می شد. این الهه به هنگام زایمان کمک کرده و مادر و کودك را حفاظت می کرد. گذشته از آن وی مالک عمده همه بزهای کوهی و بزهای وحشی هم بود که با عنوان گرد آورنده مایارو (Mayaro) مشخص می گردیدند. لذا این الهه مورد احترام شکارچیان نیز بود که برای او شاخ می آوردند.
عبادتگاه مورکوم
جتمار یک عبادتگاه مورکوم را تشریح می کند که هنوز مورد استفاده قرار می گرفت. این معبد تقریبا در سه هزار متری از سطح دریا، درست در برابر هاراموش واقع شده بود.
«این یک اتفاق نبود، زیرا کوه خانه مناسب مورکوم تلقی می شد. در شیب تند کوه قربانگاهی است ساخته شده از سنگ های خشن و یک تخته سنگی به بزرگی یک خانه با یک درخت عرعر در کنار آن که بر قربانگاه مسلط است. در کنار قربانگاه چشمه ای است و در پایین آن نیمکت هایی از سنگ های خشن، که برای ملاقات سالانه زن ها بر پا گردیده و در میان آن ها درختان گردو سبز شده است. حتی این درختان مقدس تلقی می شوند و هرگز هیچ یک از شاخه های آن شکسته نشده است.»
در مراسمی که در عبادتگاه در ملاقات سالانه زنان اجرا می شد، الهه یک بز کوهی ماده را برای قربانی می فرستاد. گفته می شود که یک کاهن مرد با اجرای یک رقص در کشتن بز و تقسیم آن در این مراسم شرکت می جست.
«مقام روحانی این کاهن در حال حاضر حذف شده است. اما زن هایی که در مورد رفاه خانواده آنها مشتاق هستند هنوز بر سر میز قربانگاه می آیند و برگ هایی از درخت عرعر را میان سنگ ها می گذارند.»
الهه دارنده جانوران در مناطق قفقاز
مفاهیم مشابهی مربوط به یک خدا یعنی « الهه دارنده جانوران» و در بعضی از مناطق قفقاز نیز متداول است. در آنجا، مانند دره هاراموش، عبادت یک شکارچی تنها با رضایت این الهه می تواند مورد قبول واقع گردد. گاهی از اوقات الهه در شکل یک جانور «خالص» ظاهر می شود. این تصور دقیق که یک جانور کشته ممکن است از طریق استخوان هایش دوباره زنده شود در هر دو منطقه وجود دارد. حتی جزئیاتی که یک استخوان گم شده می تواند به وسیله میله یا شاخه ای جایگزین شود در هر دو جا مشابه است. در منطقه قفقاز نیز مانند هاراموش این عقیده با بزهای وحشی مربوط است و آن می بایست انتسابی بسیار کهن باشد. زیرا تور(Thor) خدای ژرمانیک (Germanic) همان نیرنگ را در مورد آهوهای نر خود به کار می برد.
«امروزه فاصله پهناوری از خلاء میان این دو مرکز وجود دارد، قفقاز و هندوکش/کاراکورام، اما شاید زمانی عقاید مشابهی در فلات ایران وجود داشت که در طول تاریخ خشن این منطقه از میان رفته است.»
به احتمالی که در اینجا با به کار بردن عقاید آمیخته مکشوف در دردستان و نیز در قفقاز برای تعبیر کارهای هنر اکد در غرب ایران پیشنهاد شده است بسیار اغوا کننده می باشد، اما متاسفانه چون نمی توان آن را با مدارك اثبات کرد همانگونه به صورت یک فرض باقی می ماند.
مطالب بیشتر: