راه های کسب سواد بصری
در مبحث راه های کسب سواد بصری می توان گفت که ما درباره ی نظام حسی انسان و به ویژه درباره ی حس بینایی مطالب زیادی می دانیم. هر چند که نمی توان گفت همه ی سازوکار آن را کشف کرده ایم. همچنین سیستم های بسیار کارآمدی برای تجزیه و تحلیل اجزای پیام های دیداری ایجاد کرده ایم. اما متأسفانه این ها پراکنده بوده و هنوز به صورتی پایا گردآوری نشده اند.
با دسته بندی و تحلیل این اطلاعات می توان نهان آن را آشکار کرده و روشی مؤثر برای کسب سواد بصری عمومی تدوین نمود. ما برای کسب سواد بصری باید روش ها و مکان های مختلفی را مورد کنکاش قرار دهیم: روش آموزش هنری آموزش فنی و حرفه ای، نظریه ی سیستم عصبی، طبیعت، و فیزیولوژی بدن انسان و از جمله مواردی هستندکه خصوصیات و محتوای دانش دیداری را تشکیل خواهند داد.
در مبحث راه های کسب سواد بصری نیز اصول و قواعدی وجود دارد: دستورالعمل هایی برای ایجاد ترکیب بندی؛ مطالب پایه ای که دانشجویان رشته های هنری و غیر هنری می توانند بفهمند و یاد بگیرند؛ و تکنیکهای مؤثری که در ایجاد پیام های دیداری واضح مورد. استفاده قرار می گیرد. دانستن این عوامل می تواند منجر به فهم روشن تر پیام های دیداری شود. از ما به روش های مختلفی به درک اطلاعات دیداری دست می یابیم.
نقش فیزیولوژی بدن انسان کسب سواد بصری
در مبحث راه های کسب سواد بصری از نظر فیزیولوژی قوای ادراک و تحرک برای فرایند بصری اهمیتی ویژه دارند. ایستادن، حرکت کردن، حفظ تعادل، محافظت از خود، واکنش نسبت به نور و تاریکی یا واکنش های سریع، همگی عواملی هستند که بر نحوه دریافت و تفسیر پیام های بصری تأثیر می گذارند. این واکنش ها به صورت طبیعی و بدون کوشش انجام می شود و نیازی به مطالعه و یادگیری ندارد.
اما حالات روانی، شرایط فرهنگی و در نهایت انتظارات محیط بر آنها تأثیر گذاشته و احتمالا آنها را تعدیل می کند. خیلی اوقات نگاه و نگرش ما به جهان نیز در آنچه که می نگریم مؤثر است. این فرایند در هر فردی با دیگری متفاوت است و خاص خود اوست. روان انسان غالبا تحت کنترل ملاحظات اجتماعی قرار دارد.
همان گونه که عادات غذایی متفاوتی داریم و نمی توانیم غذای شهرها و فرهنگ های دیگر را به خوبی بخوریم، دارای علایق بصری دیرینه ای هستیم. مثلا کسی که در جهان مدرن بزرگ شده است می تواند تکنیک پرسپکتیو یا تجسم سه بعدی به کار رفته در تابلوهای نقاشی با عکس ها را که به واقع یک سطح تخت و دوبعدی هستند، بفهمد. اما یک انسان بدوی برای درک و تجسم پرسپکتیو ارائه شده در یک عکس نیاز به آموزش دارد. او باید اصول و قواعد آن را یاد بگیرد و به طور طبیعی قادر به درک آن نیست.
نقش محیط
در راه های کسب سواد بصری محیط نیز بر چگونگی دیدن تأثیر می گذارد. مثلا ساکنین کوهستان زمانی که در دشت های بی کران قرار بگیرند باید نحوه ی دیدن خود را متناسب با آن محیط میزان کنند. هیچ مثالی در این مورد واضح تر از هنر اسکیمو نیست. در قطب تفاوت چندانی بین زمین پوشیده از برف سفید با آسمان روشن وجود ندارد که این باعث نامشخص بودن و ندیدن خط افق می شود. همین باعث شده است تا هنرمند اسکیمو آزادانه موضوعات را در زمینه ی روشن و حتی به صورت واژگون ترسیم کند.
علی رغم همه ی این تغییرات می توان گفت که سیستم ادراک بصری در بین همه ی انسانها مشترک است: اما تم اصلی این سیستم دچار تعدیل های مختلفی می شود. ادراک بصری نیز دارای اصول و قواعدی خاص خود است که مشخصه ی غالب آن پیچیدگی آن است. هر چند که این پیچیدگی نباید مانع تعریف و تدوین آن شود. البته سواد بصری هرگز دارای سیستمی روشن و منطقی مانند زبان نیست. زبان سیستمی ساخته ی دست بشر است که از آن برای کد کردن، ذخیره نمودن و از کد در آوردن اطلاعات استفاده می کند. بنابراین دارای ساختاری منطقی است که سواد بصری فاقد آن است.