جام طلای حسنلو
جام طلای حسنلو در تابستان ۱95۸ به وسیله رابرت دایسون، از تپه حسنلو در استان آذربایجان غربی کشف گردید. ملاحظه دقیق دایسون در جزییات به هنگام کاوش باستان شناسی، امکان بازسازی وضعیت غم انگیزی را که تحت آن این جام تقریبا سه هزار سال پیش مدفون شده بود را ممکن ساخت.
در طول کاوش باستان شناسی تپه حسنلو، در جایی که کارگران بقایای چوب های سوخته طبقه بالاتری را – که به درون اطاقی به ظاهر زباله دانی فرو ریخته بود- تمیز می کرد سر و بازوی یک اسکلت آشکار گردید.
استخوان های انگشتان این مرد در اثر زنگار دکمه های مفرغی دستکش های آهنی وی سبز شده بودند. هنگامی که دايسون کاوش این قسمت را به عهده گرفت و با قلم مو شروع به تمیز کردن استخوان ها نمود، ناگهان یک سیم طلایی نمایان گردید. در آغاز حفار اندیشید که او یک النگو یافته است. اما طلا پایین تر و پایین تر رفت تا یک جام یکپارچه طلائی که هشت اینچ بلندی و هشت اینچ قطر داشت (حدود بیست سانتیمتر) نمایان شد.
بازسازی فرضی صحنه مدفون شدن جام حسنلو
از معاینه دقیق دو اسکلت و مردی که جام را حمل کرده بود، بازسازی فرضی صحنه مدفون شدن جام طلای حسنلو انجام گرفت.
- جام طلای حسنلو به وسیله یکی از سه تن از مردان در طبقه دوم ساختمانی در حسنلو در حال حمل بود.
- در این حین آوار ساختمان در حال سوختن بر روی آن ها می ریزد.
- رهبر این گروه با دست ها و پا های گشاده از هم با صورت به زمین در می غلطد. دست های وی برای گرفتن ضربه در اثر افتادن به جلو برده می شوند. و شمشیر آهنی وی با دسته ای از ورقه طلا در زیر سینه اش می ماند.
- دومین مرد که حامل جام طلا بود به سمت جلو بر شانه راستش به زمین می افتد. دست چپ او با دستکش آهنی و تکمه هایی از مفرغ به مقابل دیوار پرتاب می شود. دست راست او و جام در برابر وی قرار می گیرند و جمجمه او درون کلاه مسی اش خورد می گردد.
- همانطور که او به زمین می افتد دوست تعقیب کننده او در سمت چپ نیز در محل شخص حامل جام به روی پاهای او در می غلطد و به زیر آوار فرو می رود.
یکی از مردان یک سرگرز ستاره ای شکل مفرغی را که سوار بر یک دسته چوبی بود حمل می کرده است. سر انجام ممکن است نوع توزیع این اسلحه نشان دهد که این سرگرز تعلق به دشمنان مزاحمی داشته است که جام را غارت می کردند. یا این که به مدافعان وفادار محلی می کوشیدند تا گرانبها ترین ثروت دژ را حفظ کنند.
بررسی نقوش
کسانی که جام طلای حسنلو را به طور کامل آزمایش کرده اند معتقد هستند که اثر کاملا خیرهای کننده ای است. نه به خاطر این که یک کار بزرگ هنری است، بلکه بیش از حد پر کار بوده و فاقد یک ترکیب مجلل می باشد. گیرایی آن بیشتر در نیروی حیات نقش های کوچک و تنومند است. در توجهی که با علاقه در جزییات به کار برده شده است و در غنی بودن آن با موضوع های اساطیری که زمینه را پر کرده اند. نقش ها به وسیله یک نوار دو تسمه ای در بالا و یک تک تسمه ای در پایین محدود شده اند. همچنین صحنه ها بنا بر اهمیت آن ها در یک یا دو ردیف که تنها با خط زمينه فرضی تقسیم شده اند، ترکیب یافته اند.
نقش خدایان
در بالاترین ردیف جام طلای حسنلو سه خدا هر یک سوار بر یک ارابه قرار دارند. دو تا از ارابه ها به وسیله قاطر کشیده می شوند و یکی از آنها با گاو نر. در برابر سومین خدا کاهنی ایستاده است که جام بلندی را بدست دارد. به عکس نقش مردهای مو بلند و ریش دار روی جام، این کاهن موی خود را در جلو پیشانی به طرف بالا شانه کرده و جایی که سر از ته زده او نشان می دهد، مانند صورت و چانه، پشت سر خود را نیز تراشیده است. گویا او یک قربانی از گوسفندانی را هدیه می کند که به وسیله دو مرد پشت سر وی آورده شده اند.
سه خدا در جام طلای حسنلو احتمالا عبارتند ازخدای هوا، که ممکن است به وسيله گاو نری که ارابه او را می کشد و معمولا در مذهب آسیای غربی همراه با خدای هوا است مشخص گردد. دیگری خدای زمین است که کلاه شاخداری به سر دارد. و سرانجام خدای خورشید که با دایره خورشيد بالدار یا شعاع دار روی سرش قابل تشخیص است.
نبرد پهلوانان
در جام طلای حسنلو زیر پای خدای هوا بر ارابه اش، نبرد نیرومندانه ای در حال وقوع است. یک پهلوان، با دست های حفاظت شده به وسیله سپرهای کوچکی که به عنوان اسلحه نیز به کار می روند، بر عليه هیولائی می جنگد. این هیولا دارای سر و بالا تنه انسان بوده و پایین تنه اش در کوهی محاط شده است. کوه پشت نقش، به شکل ماری با سه سر سگ یا گرگ به سوی بالا انحناء می یابد. این صحنه از طریق یک نهر آب که از دهان گاو و ارابه خدای هوا جاری می شوند به صحنه بالایی مربوط می شود.
حباب ها در پیرامون نهر آب در جام طلای حسنلو بالا می آیند و تا پیرامون پشت هیولای کوه اسکیلا مانند (Scylla) را در بر می گیرند. احتمال دارد پهلوانی که با هیولای کوه در حال جنگ است خدای هوا باشد. ولی در این نقش دامن کوتاهی پوشیده است. این داستان نسبت به شنل رسمی که خدایان به هنگام ایستادن در ارابه خود را در آن پیچیده اند آزادی عمل بیشتری به او می دهد.
صحنه تقدیم کودک
گذشته از صحنه نبرد در جام طلای حسنلو، در قسمت چپ پایین صحنه ای است که در آن یک کودک به خدای بر تخت نشسته ای عرضه می گردد. وی در یک دست تبر یا تیشه ای را گرفته و دست دیگر را به سوی کودک دراز کرده است.
الهه ای بر روی دو قوچ
در طرف راست صحنه نبرد در جام طلای حسنلو الهه ای بر روی دو قوچ ایستاده است. او شنل خود را باز کرده و بدن برهنه خود را در شیوه ای که از روی نقوش در هنر سوریه کاملا شناخته شده به نمایش گذارده است.
یک حماسه هوری
در اینجا انسان به فکر می افتد که صحنه های جام طلای حسنلو را با یک حماسه مربوط به یک خدای هوری به نام کوماربی (Kummarbi) که در یک متن ادبی هیتت بجای مانده است مربوط سازد. هوري ها مردمی غیر سامی و غیر هند و اروپایی بودند که در نیمه دوم هزاره دوم پیش از میلاد از شمال سوریه تا غرب ایران گسترش یافتند. وسعت مهم این مردم در هنر و اساطیر ایران هنوز شناخته نشده است.
این حماسه تلاشی است از جانب یک خدای کهن تر مشابه به کرونوس (Kronos)، به نام کوماربی (Kummarbi)، در باز پس گیری پادشاهی آسمانی که تشوب (Teshup) خدای طوفان، از او ستانده است.
در حماسه گفته می شود که کوماربی با یک صخره همبستر می شود. نتیجه این رابطه کودکی است با بدنی از سنگ که صخره را برای او به بار می آورد و از این طریق یک مدعی برای خدای طوفان آفریده می شود. پیش از آنکه کودک متولد شود، کوماربی وزیر خود را با یک پیام که از بین رفته است، به دریا می فرستد. با وجود این، ممکن است فرض کنیم که میان کوماربی و دریا قراری گذارده می شود که در نتیجه آن کودک می بایستی در آن جا بزرگ شود.
خروج هیولا از سنگ، اشاره هایی از حماسه کوماربی
در این جا ممکن است ما به نقش جام طلای حسنلو اشاره کنیم. در نقشی که در آن هیولایی از سنگ بیرون می آید و تا قسمتی با حباب هایی که مطمئنا به مفهوم آب است محصور می شود. گفته شده است که در جام طلای دیگری، ماهی ها در میان حباب هایی مشابه در حال شنا هستند. پس از تولد کودک، الهه مادر او را بر زانوان کوماربی می نهد. سپس او نقشه اش را آشکار می سازد که کودک می بایستی به خدای طوفان حمله کند و او را از بین ببرد. حماسه چنین می سراید:
“بگذار او خدایان را مانند پرندگان از بهشت پراکنده سازد و آنان را همانند ظرف خالی درهم بشکند.”
نبرد هیولا و تشوب
کوماربی پس از آن تصمیم می گیرد کودک را بر پشت غولی شبیه به اطلس (Atlas) بگذارد که بهشت و زمین (شامل دریا) را حمل می کند. در آن جا -که به طور فرضی در ته دریا پایه گذاری شده بود- كودک در هر روز یک زراع (حد فاصل آرنج تا انگشت میانی) و هر ماه یک جریب (معادل 4046 متر مربع) بزرگ می شود. به زودی صخره از دریا خارج می شود و خدایان آسمان از وجود او با مطلع می شوند. ایشتر خواهر خدای طوفان، تلاش می کند تا هیولا را به خود شیقته کند. اما به دلیل کور و کر بودن هیولا به نتیجه ای دست نمی یابد.
از این روی خدای طوفان برای نبرد با هیولا آماده می شود و به برادر خود دستور می دهد تا ارابه ی جنگی وی را، که از دو گاو مقدس برخوردار است، آماده کند. در اولین نبرد با هیولا، تشوب (Teshup) خدای طوفان، شکست می خورد. با وجود این سرانجام اِآ (Ea)، خدای آب ها، هیولا را از پایه قطع می کند. سرانجام این پیروزی نهایی به خدای هوا اطمینان می بخشد که هیولا از بین رفته است.
ممکن است نام خدایانی که بر روی جام طلای حسنلو عرضه شده اند با آن هایی که در افسانه کوماربی آورده شده است کاملا فرق داشته باشد. با وجود این به نظر می رسد که صحنه های منقوش، مفاهیم مشابه خدایان این اسطوره را منعکس می نمایند. این مفاهیم عبارتند از:
- اهداء کودک به پدر.
- الهه ای که مانند ایشتر (Ishtar) در افسانه دلربائی های زنانه خود را نمایان می سازد.
- سر انجام صحنه نبرد با هیولای کوه.
ترکیب گویای نقوش
صحنه نبرد جام طلای حسنلو بر دو ردیف پایین تر در نقش جامع گسترش می یابد. بر این اساس صحنه آشکارا اهمیت نبردی را نشان می دهد که مفهوم جهانی دارد. شدت این نبرد با حالت گویای پهلوان پیشنهاد شده است. سينة پهلوان به عقب خمیده شده تا نشان دهد که وی در لحظه بعدی آماده یورش به پیش بر حریف متخاصم است. معهذا، این حالت حرکت یک نبرد واقعی نیست. زیرا قدم گشاده پهلوان موفق نخواهد شد که پایداری لازم را به وی بدهد تا یورش هیولا را تحمل کند.
بازوان به جلو دراز شده پهلوان در جام طلای حسنلو ممکن است فورا به وسیله حریف متخاصم قطع گردد. با این وجود، دست های کشیده او تاکیدی از رهبری قوی را در برابر دست های بالا برده و چنگال مانند هیولا ارائه می کنند. همچنین سپرهای کوچکی که دست های خدا را محافظت می کنند به اندازه طبیعی دست های او می افزایند تا از دست های کمتر مشخص شده هیولا قوی تر و بلندتر به نظر برسند. بنا بر این برای القاء احساس داستان، معانی قرار دادی بیش از مفاهیم طبیعی به کار برده شده است.
سایر صحنه
احتمالا صحنه های دیگر جام طلای حسنلو با موضوع اصلی مربوط هستند. هر چند که در حال حاضر آشکار نیستند. این صحنه ها عبارتند از:
نقش کماندار
صحنه دیگر جام طلای حسنلو یک کماندار عقاب یا قوش بزرگی را می نگرد که الهه ای را بر پشت خود حمل می کند. این نقش ممکن است یاد آور آرزوی کوماربی باشد که هیولای خلق شده به وسیله او بایستی همه خدایان را از آسمان به پایین پراکنده سازد. شاید ماری که مانند تاجی به دور سر کماندار دایره زده است شخصیت الهی و در عین حال خصمانه او را پیشنهاد می کند. نقش یک انسان بر پشت یک پرنده گوشتخوار طرح روی یک مهر استوانه ای دوران آکاد، یعنی، اواخر هزاره سوم پیش از میلاد را به یاد می آورد. در آن مهر همچنین یک مار و یک عقاب در کنار یک دیگر قرار دارند. شاید یک اعتقاد مربوط به انسان در این جا مطرح است.
نقش الهه سوار بر یک شیر
صحنه دیگر جام طلای حسنلو نقش الهه سوار بر یک شیر است. این نقش نیز احتمالا با مفاهیم بسیار کهن ایرانی مطابقت دارد، به دلیل آن که این نقش را بر یک اثر مهر مربوط به اواسط هزاره سوم پیش از میلاد یعنی از دوران می یابیم.
پهلوانان ریش دار
صحنه دیگر جام طلای حسنلو در طرف راست کماندار بر روی جام، در زمینه پایین تر است که در آن دو پهلوان مردی ریش دار و از رو به رو نقش شده ای را می کشند. این موتیف نخست در دوران بابل قدیم ظاهرگشت، نقشی که درآن نبرد پهلوانان، یعنی گیلگمش و انکیدو با نگهبان دیو آسای جنگل درختان سدر بیان شده بود. اما موتیف فوق به وسيله مهرسازان میتانی اقتباس گردید و سپس در نقوش برجسته هیتیت جدید ادامه یافت. این نقش همچنین در یک شکل کمی تغییر یافته در پاره ای از مفرغ های لرستان آشکار گردید.
شاید در تمام این نقوش نوعی تغییر معنی وجود داشته است. به ویژه نمونه های به دست آمده از لرستان ممکن است به طرز ویژه ای مفاهیم ایرانی را منعکس نمایند.
ویژگیهای نقوشی انسانی
در گروه پهلوانان با قربانیانشان بر روی جام طلای حسنلو ویژگی های نقش بدن انسان ها را به روشنی می توان دید. مفصل ها به وسیله خطوط موازی نشان داده شده اند. درحالی که مفصل های خمیده مانند زانو با آرنج با نیم دایره های متحدالمرکز مشخص شده اند. استخوان قوزک پا به وسیله یک دایره کوچک نشان داده شده است. پیشانی کوتاه بوده و با موهایی پوشیده شده که با خطوط کمی موجدار و بسته با یک نوار نمایان گردیده است. بینی ها دارای شکل های متفاوتی بوده و گاهی بسیار پیش آمده هستند.
لب ها تنها مانند یک برش کوتاه در قسمت پایین صورت آشکار می شوند، که به وسيله ريش کوتاه پوشیده شده اند. چشم ها درشتند، اما نسبت به انحنای پایینی، دارای انحنای بیشتری در بالا هستند، طرحی که درست یک حالت شگفتی و زنده ای را به صورت ها می بخشد.
طرح های مشخص ایرانی
گذشته از این مشخصات کلی، ویژگی های چندی در جام طلای حسنلو وجود دارد که به طور مشخصی ایرانی بوده اند یا دست کم ایرانی شده اند. برای مثال، طرزی که در آن کماندار کمان را بر روی پای خود نهاده حرکتی است که بعدها در هنر مادها و هخامنشي ها یافت می شود.
تشابه نقش پرنده شوش با جام حسنلو
در جام طلای حسنلو عقاب یا بازی که الهه ای را حمل می کند، مانند پرنده ایلام قدیم از شوش و تزيين دسته جديد تری از حسنلو، از پایین دیده می شود. مشخص ترین آن ها مُسبک کردن بدن جانوران است، به ویژه بدن شیر که مرکب الهه ای را با یک آینه تشکیل می دهد. در این جا دایره های متحدالمرکز زانوها و آرنج ها به وسیله خطوط موازی با هم پیوند داده شده اند و خطوط موازی بیشتری به نقاطی که به وسيله يال جانور پنهان گشته اند، ادامه می یابند.
این خطوط را می توان به نحو روشن تری در قوچ های حکاکی شده در ردیف پایین تر دید.
آن ها بیشتر شبیه یراق به نظر می آیند تا خطوط طبیعی و نشان دهنده مفصل های بدن جانور. پنجه های شیر با انگشتان بزرگ بر آمده با نقطه ها و خطوط مشخص شده اند و برای بیان کامل تر چنگال های وحشت آور جانور درنده، به طور ویژه ای گویا هستند.
تشابه نقش با مفرغ های لرستان
طرحی کردن (Patternization) نقش لباس ها در جام طلای حسنلو نیز با استفاده از نقطه ها ارائه شده است. اما این ها در رديف هایی ترتیب یافته اند که شکل جناقی دارند. یکی از جزیبات جالب توجه با سنجاق های لباسی فراهم گردیده که الهه آیینه در دست به سینه زده است. این سنجاق ها به طور کاملا روشنی با نوك به طرف بالا چون در مفرغ لرستان به سینه زده شده اند.
شباهت ها نقش جام طلای حسنلو با مفرغ های لرستان احتمالا در سبک موی نقوش زن نیز وجود دارد. در این نقش، شینیون ها به طرز استادانه و با روبان بسته شده ای را نشان می دهند. گذشته از آن، دم های جانوران که از دامن پهلوان و کماندار روی جام آویزان است، امکان دارد در شکل های تعدیل یافته ای با یک مفرغ از لرستان مشابه باشد. سرانجام، طره به طرف بالا شانه شده کاهن، بر روی نمونه هایی از کارهای فلزی لرستان پیدا شده است.
جزییات لباس در نقوش خدایان و کاهنان شاید به طور کلی ایرانی باشند. این جزییات روابط بسیار اندك سبکی را که می توان با مفرغ های لرستان بنیاد نهاد تحت الشعاع قرار می دهند. شاید دلیلش این باشد که تاریخ جام را بتوان پیش از سال ۱۰۰۰ پیش از میلاد تعیین نمود. درصورتی که تصور می رود مفرغ ها دیرتر ساخته شده اند.
چنان ویژگی های سبکی چون مفصل بندی بدن جانوران با خطوطی که برای اسب را به خاطر می آورد، با طرحی کردن گوناگون قسمت های مختلف بدن را می توان به طور مستقيم تری به چیزی که ما در این جا آن را سبک ظریف تزیینی و مجرد مارلیک نامیده ایم، پیگیری کرد. سبکی که به وسیله جام موزه لوور و یک ساغر از مارلیک تمثيل شده اند.
مطالب بیشتر:
خیلی جالب بود
تاریخ پر از حوادث جالب هست.